وقتی دعوا میکنین و...[p2 و آخر]
#استری_کیدز #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #مینهو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین #سناریو #فیکشن
نویسنده: @nari124
+اصلا حواست هست داری به سمت منطقه ممنوعه جنگل میری..(با صدای ترسیده) نگفتی بلایی سرت بیاد؟؟(با داد و ترس زیاد)... من معذرت میخوام راجب فکری که درموردت کردم.. یه لحظه به کلی یادم رفت تو کل دارایی و سرمایه زندگی من هستی
-من هم عذر میخوام جدیدا شیفت هام زیاد شده و زیاد خونه نیستم ..
میخواستی چیزی بگی که سونگمین نذاشت و لباش رو گذاشت لبات اجازه نداد جمله ات رو کامل کنی و بعد با چشمای خمار بهت نگاه کرد و باصدایی که باعث میشد ته دلت قیلی ویلی بره گفت
+آه بیب دیگه لازم نیست چیزی بگی بنظرم باید بقیه مکالمون رو باید بزاریم واسه وقتی که تو تخت هستیم
نویسنده: @nari124
+اصلا حواست هست داری به سمت منطقه ممنوعه جنگل میری..(با صدای ترسیده) نگفتی بلایی سرت بیاد؟؟(با داد و ترس زیاد)... من معذرت میخوام راجب فکری که درموردت کردم.. یه لحظه به کلی یادم رفت تو کل دارایی و سرمایه زندگی من هستی
-من هم عذر میخوام جدیدا شیفت هام زیاد شده و زیاد خونه نیستم ..
میخواستی چیزی بگی که سونگمین نذاشت و لباش رو گذاشت لبات اجازه نداد جمله ات رو کامل کنی و بعد با چشمای خمار بهت نگاه کرد و باصدایی که باعث میشد ته دلت قیلی ویلی بره گفت
+آه بیب دیگه لازم نیست چیزی بگی بنظرم باید بقیه مکالمون رو باید بزاریم واسه وقتی که تو تخت هستیم
۳۳.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.